Thursday, December 5, 2013

در دفاع از نفوذ ایران در عراق / غرامت معنوی جنگ تحمیلی


در دفاع از نفوذ ایران در عراق /
غرامت معنوی جنگ تحمیلی




این روزها نوری مالکی نخست وزیر عراق در تهران است و با مسوولان کشور از جمله رهبری و ریاست جمهوری دیدار کرده است.
خوشحالم از اینکه می بینم بعد از جنگ تحمیلی و گذار از دوران جنایتکار بزرگ منطقه، صدام حسین، همکنون ایران و عراق به چنین سطحی از رابطه رسیدند که به قول دوستی، محترمانه اش میشه گفت عراق متحد ایران است.

اهمیت استراتژیک و تاریخی روابط دوجانبه ی ایران و عراق بر کسی پوشیده نیست، چرا که از زمان ساسانیان تا زمان قاجار، و اوایل پهلوی، نزدیکی ویژه ای بین مردم ایران و عراق امروزی وجود داشته است و چه بسا پیش از مطرح شدن تعاریف مدرن از کشور و مرز رسمی، مردم ایران و عراق یک ملت بوده اند. در زمان ساسانیان، پایتخت حکومت ایران در مداین بود و همچنین در دوران پس از اسلام، چنانچه از حکایات و روایات بر می آید، بسیاری از مردم ساکن عراق امروزی، به زبان فارسی سخن می گفته اند.
همچنین در تاریخ معاصر ایران، عراق به دلیل اینکه مدفن امامان شیعه بوده است، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. به ویژه رابطه ی حوزه های علمیه ی قم و نجف، و رفت و آمد علما بین دو کشور.
ولی فارغ از همه ی این مسایل، نفوذ ایران در عراق، برای شخص من، معنای دیگری هم دارد.
ایران باید در عراق نفوذ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی داشته باشد و باید در این راه بسیار تلاش کند. این نفوذ در عراق، غرامت معنوی جنگ تحمیلی برای مردم ماست. برای مردمی که هشت سال جنگ هشت ساله را با جانفشانی عزیزانشان و با موشک باران شهرهایشان با پوست و گوشت احساس کردند. این حق مردم شهیدپرور و مقاوم ماست، حق مستضعفین ماست و حق خانواده های شهدا و ایثارگران است، که بر گردن مسوولان کشور است که بدانند نفوذ همه جانبه در عراق، غرامت معنوی آن دوران مقاومت و پایداری است، و مصداق جهاد است.
ولی باید به مسوولان کشور همیشه گوشزد کرد که غرامت مالی جنگ را فراموش نکنید. عراق غرامتی سنگین به ملت ایران بدهکار است.

مهدی شادکار
۱۴ آذر ۱۳۹۲




Monday, November 18, 2013

عاشورا از نگاه امام موسی صدر / کلیپ

بچه های یاران صدر در محرم امسال همت کردند و کلیپی ویدیویی با عنوان «عاشورا از نگاه امام موسی صدر» تهیه کرده و در یوتیوپ قرار دادند.

Tuesday, September 3, 2013

طلایه داران نور


[ نام هنرمند ] کاظم چلیپا
[ نام اثر ] طلایه داران نور
[ تکنیک ] رنگ و روغن
[ تاریخ خلق اثر ] ۱۳۶۱/۱۱/۱۸

Sunday, September 1, 2013

Saturday, August 31, 2013

سی و پنج سال گذشت ...


امروز به ماجرای ربوده شدن و سرنوشت امام موسی صدر می اندیشیدم. به این فکر می کردم که حقیقت کدام است؟ شهادت آقا موسی در همان روزهای نخست اسارت؟ یا اسارت طولانی مدت ایشان و سپس درگذشتن شان؟ یا اینکه ایشان هنوز در جایی اسیر هستند و زنده ؟ حقیقت کدام است؟
ناگهان تعبیری غریب از شهید چمران به یادم آمد. آنرا جستم و متن را یافتم. پاراگرافی از نامه های شهید چمران به صادق طباطبایی بود. شبیه همان تشبیه ای است که میگوید : حسین (ع) زنده ماند و دیگران مردند. یا اینکه زندگان در خواب و خیال غوطه ورند و حقیقت را در نمی یابند. شاید دنبال تشبیه ای بودم که خودم را از فکر کردن به حقیقت معاف گردانم. 

آن پاراگراف از نامه های شهید چمران این است : 

در کشمکش زندگی، فرصت ندارم فکر کنم چه می گذرد و این خود نعمت بزرگی است و راستی که نمی دانم خدای را چگونه شکر کنم که وقتی و فرصتی برای فکر کردن برای من نگذاشته است، زیرا دردها و غم ها غیر قابل تحمل بود... اما در کوران زندگی و کشمکش های حیات، گویی که خواب و خیال است، گویی که چرخ فلک به سرعت می چرخد و در میان طوفان ها و رعد و برق ها و شلوغی و پلوغی آدمی، مات و مبهوت شده است و نمی داند چه می گذرد و چه می شود و به کجا می رود و سرنوشت، چه تیری به کمان کشیده است.
فقط می بینم که تاریخ ها و سرگذشت ها و فراز و نشیب ها می آیند و می روند و ما همه را در خواب و خیال می بینیم... نمی دانم... شاید وقتی از این خواب و خیال برخیزیم که قدم به صحنه مرگ بگذاریم و تازه حقایق را بفهمیم.

سی و پنج سال گذشت و دو سال است دیگر قذافی نیست. و لیبی از شر او خلاص شده است. اما خبری هم از امام موسی صدر نشد. 

Saturday, August 24, 2013

شهید در مهتاب





[ نام هنرمند ] ایرج اسکندری
[ نام اثر ] مهتاب (شهید)
[ تکنیک ] رنگ و روغن
[ تاریخ خلق اثر ] ۱۳۶۵/۵/۲۳

Wednesday, August 14, 2013

مرزبانان دشت شقایق


[ نام هنرمند ] کاظم چلیپا
[ نام اثر ] مرزبانان دشت شقایق
[ تکنیک ] رنگ و روغن
[ تاریخ خلق اثر ] ۱۳۵۹/۱/۱

ما عاشق و سرمست و علمدار و سلحشور
او بی‌خبر از عالم یار آمده امروز
مست رخ جانانه ز بیگانه نترسد
این شعله، به مرگ شب، به كار آمده امروز

Wednesday, July 31, 2013

سی و دو سال از عروج پاسدار شهید محمد سعید شادکار گذشت

هشت مرداد ۱۳۶۰ سالروز شهادت پاسدار شهید محمد سعید شادکار. امروز ۳۲ سال از شهادت اش می گذرد.
راه ظلم ستیزی شهیدان انقلاب اسلامی توسط خانواده های آنها همچنان ادامه دارد.






مادر شهید شادکار بر سر مزار فرزندش
نوروز ۱۳۸۴
 قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران
عکس : مهدی شادکار




حضور جمعی از دوستان عزیزم و اعضای یاران صدر در کنار مزار پدرم
در سالروز شهادت شهید چمران ۳۱ خرداد ۱۳۹۲
قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران

Thursday, July 18, 2013

وای بر نمازگزاران! کدام نمازگزاران؟




در قرآن کریم آمده است: «فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یرَاؤُونَ * وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ؛ » [ماعون، 4_7] 

آیا می‏دانید در احادیث و در تفسیر این آیات چه آمده است؟ قرآن کریم می‏خواهد بگوید: نماز به تنهایی کافی نیست. وای بر نمازگزارانی که نسبت به نماز غافل و سهل‏انگارند. وای بر کسانی که نماز می‏خوانند ولی به نماز بی‏توجهی می‏کنند و آن را کوچک می‏شمارند و حتی آن را از یاد می‏برند. کسانی که در نمازشان ریا می‏کنند نیت‏َشان نادرست است. آنان برای خدا نماز نمی‏خوانند. وای بر آنان. گروه سومی که وای بر آنان است، کسانی هستند که نماز می‏خوانند ولی از دادن زکات و احسان به فقیران خودداری می‏کنند؛ یعنی اگر همسایه‏شان به ظرفی یا مالی یا وسیله‏ای نیاز داشت، از برآورده کردن آن خودداری می‏کنند.
چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بنده خداست و همسایه‏اش نیز برادر او و بنده خداست ولی درد و رنج و نیاز او را درک نکند و از کمک به او دریغ کند؟ این غیر ممکن است.

منبع : کتاب مسیرة الامام السید موسی الصدر، ص 305 تا 308 
بخشی از سخنان امام موسی صدر در شرح دعای ماه شعبان و آمادگی برای ماه مبارک رمضان مترجم: احمد ناظم

Thursday, July 11, 2013

سخنرانی امام موسی صدر درباره ماه رمضان


سخنرانی امام موسی صدر درباره ی ماه مبارک رمضان / به زبان عربی

 لینک دانلود : اینجا


Wednesday, June 19, 2013

سخنرانی امام موسی صدر در چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی



پس از شهادت معلم شهید دکتر علی شریعتی، امام موسی صدر در تابستان ۱۳۵۶ اقامه نماز و تدفین پیکر ایشان در زینبیه دمشق، و سپس  برپایی مراسم چهلمین روز شهادتش در بیروت، را به عهده گرفت. امام موسی صدر می گوید : «احترامی که ما به دکتر شریعتی می گذاریم به خاطر اصالت فکری اوست. چرا که او و کسانی که این راه را می روند می توانند نیروهای عظیمی را که در حال حاضر در جهان راکد مانده است برانگیزانند!»

پس‌ از مراسم‌ به‌خاک‌ سپاری‌ دکتر شریعتی‌ در زینبیة‌ دمشق‌، در ایران‌ کمتر مجالی‌ برای‌ برپایی‌ مراسمی‌ باشکوه‌ وجود داشت‌، خصوصاً اینکه‌ پاره‌ای‌ از همفکران‌ دکتر شریعتی‌ امکان‌ حضور در ایران‌ را نداشتند. در این‌ شرایط‌ امام‌ موسی‌ صدر در برپایی‌ مراسم‌ چهلم‌ برای‌ دکتر شریعتی‌ در بیروت‌ پیشقدم‌ شد، و این‌ مراسم‌ در پایتخت‌ لبنان‌ بسیار باشکوه‌ برگزار شد. در این‌ مراسم‌ خانواده‌ و همفکران‌ دکتر، شخصیتهای‌ مطرح‌ روز از جمله‌ یاسر عرفات‌ و همچنین‌ نمایندگان‌ ۱۹ سازمان‌ آزادیخواه‌ شرکت‌ کردند.

سخنرانی امام موسی صدر در چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی 
تابستان ۱۳۵۶ بیروت

Saturday, June 15, 2013

بیانیه تبریک دبیر انجمن اسلامی پاریس به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری


بسم الله الرحمن الرحیم
إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

یازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، در شرایطی آغاز شد که فشارهای اقتصادی و سیاسی از خارج و قانون‌گریزی و بی‌تدبیری در داخل، مردم را در تنگنا قرار داده بود. به همین دلیل، این انتخابات به همه‌پرسی برای ادامه‌ی مشی فعلی یا بازگشت به شیوه‌ی سابق تبدیل ‌شد؛ دو شیوه‌ای که یکی بر نفی تجربه‌ی گذشته و تکرار مواضع خودسرانه‌اش اصرار داشت و دیگری بر بهره‌گیری از تجربه‌ی دیروز، درک شرایط امروز و تفاهم و گفتگو با جهان تأکید داشت. شرایط دشواری که طی سال‌های اخیر بر ملت و میهن تحمیل شد، ناشی از فاصله گرفتن از شیوه‌ی اخیر بود. در تمام این سال‌ها، مردم نظاره‌گر تصمیم‌ها و سیاست‌هایی بودند که شتاب‌زده و بدون مشورت با بزرگان نظام اتخاذ می‌شد و تأثیر مستقیمی بر معیشت و سرنوشت آنها داشت. آنان سال‌هایی را به یاد می‌آوردند که تصمیم‌های مهمی مانند مذاکرات هسته‌ای در شورایی متشکل از مقام رهبری و سایر بزرگان کشور همچون اکبر هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی،‌ با تدبیر اتخاذ می‌گردید و پیامدهای ناگوار کنونی را به دنبال نداشت.

به‌ رغم آنکه در روزهای منتهی به انتخابات، فضای تبلیغات و رسانه‌ها در اختیار کسانی بود که تداوم وضعیت موجود را بر بازگشت به مسیر تدبیر، وحدت و عقلانیت ترجیح می‌دانند، لیکن موج آرام و استوار ملت، با رأی معنادار خود به گفتمان «تدبیر و امید»، نه تنها هفتمین رئیس جمهوری اسلامی ایران را برگزید، بلکه با نه گفتن به گفتمانی که با چندین صدا و نماینده در انتخابات حاضر شده بود، مسیر فردای سیاست، اقتصاد و فرهنگ را برای سیاستمداران خود ترسیم نمود، که «میزان، رای ملت است».

ضمن تبریک این حماسه‌ی بزرگ و تاریخ ساز به سفیران فرهنگی ایران، دانشجویان عزیز ایرانی مقیم فرانسه، و سپاسگزاری از ایشان، که در این برهه‌ی حساس همچون پدران و مادران و برادران و خواهران خود در ایران پهناور، احساس مسئولیت کرده و پای صندوق رای حاضر شدند، می بایست لزوم وحدت و همدلی و یکپارچگی را یادآور شد تا مردم ایران دست در دست هم، کشور را به مسیر اخلاق، توسعه، پیشرفت، سربلندی و عزت بازگردانند. 

چنانچه امام موسی صدر درباره‌ی تفرقه چنین می گوید : من برای لبنان و یا هر کشور و امت دیگری خطر خارجیِ قابل ذکری سراغ ندارم. بلکه خطر اساسی همان خطرِ داخلی است. امکان ندارد ملتی بر اثر خطر خارجی و دشمنان بسیار از میان برود. مهم خطرِ داخلی است؛ خطر تفرقه. این خطر نتیجۀ تحقیر و بی احترامی به یکدیگر و گروه گروه کردن مردم است.

مهدی شادکار
دبیر انجمن اسلامی دانشجویان شهر پاریس
۲۵ خرداد ۱۳۹۲ - پاریس


Wednesday, June 12, 2013

هایکوی بی نشان ...

هایکوی بی نشان ...

رزمندگان
در جماران؛
روز پیش از اعزام.




مهدی شادکار
بامداد ۲۳ خرداد ۱۳۹۲
پاریس

Tuesday, June 4, 2013

چهارده خرداد ، زادروز امام موسی صدر



و دوباره ۱۴ خردادی دیگر آمد. و دوباره ۹ شهریوری دیگر از راه خواهد رسید. او در بند بود که به دنیا آمدم. و همه ی این سالها نیز. در بند بود که سالها پیش در بیروت و صور، عکس های قدیمی اش را در دکان های مردم دیدم. عکس های رنگ پریده و آفتاب خورده ... در بند بود که شیفته اش شدم و روزها را از ۱۱۸۴۴ شمردم. در بند بود که «مرگ بر قذافی» گفتیم و دربند بود که مرگ قذافی را دیدیم و شادمان از یافتنش شدیم. اما دریغ ... 
و امروز دیگر حساب شماره ی روزهای دربندش از دستم در رفته است.

موسی صدر برای من مظهر اسلام محمدی است. اسلام محرومین. اسلام مدارا. اسلام صلح و سلام. اسلام اخلاق. اسلامی که انسانیت است. اسلامی که محبت است و عشق به همه ی مردمان. کاش همانند این جوانان لبنانی در کنار آقا موسی، ما هم توفیق داشته باشیم در کنارش باشیم و اینطور بخندیم.

مهدی شادکار
۱۴ خرداد ۱۳۹۲ خورشیدی
پاریس

تظاهرات اعتراضی مردم لیبی برضد قذافی
۲۹ اسفند ۱۳۸۹
میدان تروکادرو
پاریس

Saturday, May 25, 2013

ادیان یکی بودند ...


  • ادیان یکی بودند، زیرا در خدمت هدفی واحد بودند : دعوت به خدا و خدمت به انسان. و این دو نمودهای حقیقتی یگانه اند.

  • ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی می گرفتند. جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوتها و یاری مستضعفان و رنج دیدگان. و این نیز نمودهای حقیقتی یگانه اند.

  • ادیان یکی بودند، زیرا نقطه آغاز همه آنها، یعنی خدا یکیست. و هدف آنها یعنی انسان، یکیست. و بستر تحولات آنها یعنی جهان هستی یکیست.

از سخنرانی ادیان در خدمت انسان امام موسی صدر در تاریخ ۱۹ فوریه ۱۹۷۵ مطابق با ۳۰ بهمن ۱۳۵۳


Sunday, May 19, 2013

از ستمکاران نباشیم



حق چه کوچک باشد و چه بزرگ، حق است. و ستم چه کم باشد و چه زیاد، ستم است. ستم کردن تنها به اين نيست که چيزی را به کسی که شايسته آن نيست بدهيم، بلکه ستم کردن با سکوت در برابر پايمال شدن حق هم محقق می شود.


امام موسی صدر
سخنرانی سکوت خاموشان و شهادت امام حسین

Thursday, May 2, 2013

چمران، معلم انسان ساز



امروز دوازده اردیبهشت ( روز شهادت مرتضی مطهری) و برابر با روز معلم است. از این رو، شهید مطهری را معلم شهید می خوانند. همینطور شهید دکتر شریعتی را نیز با عنوان معلم شهید یاد می کنند.
اما امروز به یاد شهید مصطفی چمران بودم و دوران معلمی اش در مدرسه ی صنعتی جبل عامل در جنوب لبنان. او که دانشجوی نخبه در امریکا بود، لبنان را برای زندگی انتخاب کرد و با این حال خانواده ی چمران تصور می کردند که او پس از ورود به لبنان به دانشگاه آمریکایی بیروت رفته و به تدریس خواهد پرداخت اما چمران این‌ کار را نکرد. به محروم‌ترین بخش لبنان و به میان شیعیان که فقیر‌ترین قشر لبنان بودند رفت و مدرسه صنعتی جبل عامل را که برای آموزش سیاسی، ایدئولوژیک و صنعتی تاسیس شده بود اداره کرد و ۴۵۰ یتیم و بچه‌های زیر خط فقر را در آن مدرسه پرورش داد.
شاگردان چمران در مدرسه ی صنعتی جبل چنان عامل شیفته ی او و امام موسی صدر بودند، که برخی از آنها در دوران دفاع مقدس، در کنار چمران، در جبهه ها بودند و دو تن از آنها هم در جبهه های ایران، به شهادت رسیدند و در بهشت زهرای تهران، در نزدیکی مزار شهید چمران آرمیده اند.

مصطفی چمران، معلم انسان ساز بود.
 
شهید چمران درباره ی جنبش حرکت المحرومین لبنان که امام موسی صدر آغاز کرد، می گوید : 
«...شیعیان فوج‌ فوج وارد این نهضت می‌شدند، احزاب را رها می‌كردند و به این سازمان می‌پیوستند. سازماندهی مكتبی و بر اساس ایدئولوژی اسلامی، بر اساس خط علی و حسین (علیهما السلام...) ... نمی‌خواستیم سازمان به صورت دكان درآید و هر كس و ناكس و یا هر فكر غلطی وارد آن شود و خدای ناكرده حزبی دیگر، مثل احزاب فاسد لبنانی به وجود آید كه كارشان دروغ و تهمت و كارچاق كنی و بردن اموال مردم و حكومت و تقسیم منافع است. از همان اول تأكید كردیم كه ما ایجاد حركت كرده‌ایم نه حزب، و حركت از مبارزه با نفس و تربیت نفس و اخلاق شروع می‌شود...»





در آغاز ... فاطمه بود




فی البدء .... کانت فاطمه
و بعدها تکونت عناصر الاشیاء
النار و التراب
و المیاة و الهواء
و کانت اللغات و الاسماء
و الصیف و الربیع
و الصباح و المساء
و بعد عینی فاطمه
اکتشف العالم سر الوردة الاسوداء
و بعدها الف قرن
جاءت النساء.


در آغاز ... فاطمه بود
سپس عناصر شکل گرفتند
آتش و زمین
هوا و آب
و آنگاه نام ها و زبان ها پدید آمدند
تابستان و بهار
بامداد و شامگاه
پس از چشمان فاطمه
دنیا پی برد به
راز رز سیاه
و آنگاه ... پس از قرنها
زنــانِ دیگر آفریده شدند....

نزار قبانی

Monday, April 29, 2013

دکتر شریعتی و امام موسی صدر





تلاش امام صدر این بود که با تأسیس «حسینیه ارشاد در تبعید» و تلاش دکتر شریعتی، یک پایگاه علمی ـ مذهبی در پاریس یا لندن به وجود آورند / امام صدر به شریعتی پیشنهاد داد حسینیه ارشاد را در پاریس تاسیس کنند که دکتر شریعتی گفت اگر قرار باشد در مورد ابوذر مطلب بنویسیم باید در کویر زندگی کنیم نه در زرق و برق اروپا. فرض بر آن بود که مدتی زمان نیاز هست تا دکتر مستقر گردد، خانواده‌اش به او ملحق شوند و در نتیجه آرامش روحی پیدا کند. در آنجا قرار گذاشته شد تا جلسات دیگری نیز برقرار گردند که متاسفانه تقدیر یار نبود و دکتر چند روز پس از آن به طرز مرموزی در انگلیس درگذشت.» / تاریخ ایرانی


شریعتی‌ها میهمان خاندان صدر؛ فرصتی تاریخی برای تعامل و تامل

امید ایران‌ مهر
يکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰


تاریخ ایرانی : سه دهه پیش نام‌های بزرگی بودند. چهره‌هایی که هر یک انقلابی عظیم در خاستگاه اندیشه‌گی خود پدید آوردند. یکی هر بار پشت تریبون حسینیه مشهور تهران می‌رفت، هزاران تن را به گوش جان همراه می‌دید و خویش را احیاگر اصالت شیعه می‌یافت و گروه کثیری را به بازگشت به خویشتن دعوت می‌کرد و آن دیگری زیر سایه جنگی خانمان‌برانداز به معجزه کلام دست می‌یازید، از به هم پیوستن واژه‌هایی که هر یک قوم و طایفه‌ای را نمایندگی می‌کردند، میلیون‌ها نفر را متحد می‌ساخت، خطرات واقعی را از اختلافات مقطعی برایشان تفکیک می‌کرد و چشم دل مردمان سرزمین دومش را می‌گشود.

این تصاویری است که از دکتر علی شریعتی و امام موسی صدر در یاد‌ها مانده است. شخصیت‌هایی که بخش‌های مهم و تاثیرگذاری از تاریخ شیعه در ایران و لبنان وام‌دار حضور آن‌هاست. ۳۳ سال از سفر ناتمام امام و ۳۴ سال از هجرت بی‌بازگشت دکتر می‌گذرد. این هر دو در خارج از دیار خویش با انظار عمومی بدرود گفتند، یکی پیکرش تشییع و مهمان سوریه شد و آن دیگری هنوز تداوم انفاس یا ممات دور از خانه‌اش بر کسی واضح نیست و خانواده هنوز پس از ۳۳ سال، چشم به راه بازگشتش نشسته‌اند. اولین تصویر فرزندان شریعتی از امام موسی صدر به برگزاری مراسم چهلم پدرشان بازمی‌گردد، زمانی که امام موسی در برابر تمامی فشارهایی که از سوی روحانیون متحجر و نیروهای وابسته به ساواک برای جلوگیری از بزرگداشت شریعتی وجود داشت، ایستاد و مراسمی باشکوه در بیروت ترتیب داد. حالا بعد از سه دهه خبر آمده است که فرزندان صدر و شریعتی در غیاب امام و دکتر به دیدار یکدیگر شتافته‌اند تا پدران خویش را به خاطر بیاورند. مرور اندیشه‌های علی شریعتی و امام موسی صدر، یادآوری علاقه امام موسی به شریعتی و روزگار وی بعد از درگذشت دکتر...

روز سه‌شنبه چهارم مرداد ۱۳۹۰ همسر و فرزندان دکتر شریعتی در مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در تهران، میهمان خانواده امام موسی صدر شدند تا ساعاتی را به گفت‌وگو و یادآوری خاطرات بگذرانند. پوران شریعت رضوی همسر دکتر شریعتی، دکتر احسان شریعتی، دکتر سوسن شریعتی و دکتر سارا شریعتی، فرزندان دکتر، حورا و ملیحه صدر فرزندان امام موسی صدر و مهندس مهدی فیروزان، داماد و خواهرزاده امام موسی حضاران این دیدار بودند.

آنچنان که پایگاه خبری موسسه فرهنگی تحقیقاتی صدر خبر داده، دو خانواده در این دیدار با یادآوری خاطرات مشترک خود در سال‌های حضور امام موسی صدر، بر ضرورت محافظت از میراث فکری امام موسی صدر و دکتر علی شریعتی تأکید و ابراز امیدواری کردند که راه این دو متفکر ایرانی و اندیشه آنان بدور از تعصب و با واقع‌بینی شناخته شود تا راهگشای مشکلات امروز جامعه باشد.



شریعتی و امام موسی؛ خیلی دور، خیلی نزدیک

روزگاری که شریعتی در تهران درس عاشورا می‌داد و با ادبیات پرشور خود بازگشت به خویشتن را فریاد می‌کرد امام موسی در بیروت آرام آرام به رهبری قابل تامل در میان شیعیان تبدیل می‌شد. تهران فرسنگ‌ها از بیروت فاصله داشت اما شریعتی و امام موسی گویی در یک جبهه می‌جنگیدند. این از نظر امام موسی پنهان نبود و همین علاقه او را به شریعتی موجب شد. در پاسخ به این پرسش که نزدیکی شریعتی و امام موسی صدر از کجا می‌آید؟ بسیاری گفته‌اند امام موسی صدر هرچند تمامی آراء دکتر شریعتی را نمی‌پذیرفت اما او را منشأ اثر و مفید به حال جوانان شیعه می‌دانست. آنچنان که صادق طباطبایی خواهرزاده امام موسی می‌گوید: «وقتی به امام موسی صدر گفتم که دکتر شریعتی به پاریس آمده است، گفتند برویم ایشان را ببینیم. در آن مقطع، یعنی سال‌های ۵۶ـ۱۳۵۵ انجمن‌های اسلامی‌ دانشجویان در اروپا به یک قدرت دانشجویی سیاسی و مذهبی قوی تبدیل شده بودند. به همین جهت، هجرت دکتر شریعتی به خارج از کشور، می‌توانست در آن شرایط خیلی منشاء اثر باشد. بسیاری از دوستان ایشان، از جمله دکتر حبیبی یا دکتر چمران نیز در خارج از کشور بودند. تلاش امام صدر این بود که با تأسیس «حسینیه ارشاد در تبعید» و تلاش دکتر شریعتی، یک پایگاه علمی ـ مذهبی در پاریس یا لندن به وجود آورند. حتی در راه که از بوخوم به پاریس می‌رفتیم، تأکید داشتند که این کار هرقدر هزینه لازم داشته باشد، با همکاری و همت دوستان دکتر در ایران و نیز لبنانی‌های مهاجر در آفریقا، آن را تأمین خواهند کرد. بنابراین زمینه این ملاقات از این قرار بود. جلسه‌ای که تشکیل شد، بیشتر جنبه تعارفات اولیه و تشویق و تحسین داشت. دیدار بسیار خوبی بود، امام موسی ضمن انتقاداتی که به برخی از آرای دکتر شریعتی داشتند، او را بسیار ارزشمند می‌دیدند و بسیار رنجور بودند از برخوردهایی که برخی با شریعتی داشتند. امام صدر به شریعتی پیشنهاد داد حسینیه ارشاد را در پاریس تاسیس کنند که دکتر شریعتی گفت اگر قرار باشد در مورد ابوذر مطلب بنویسیم باید در کویر زندگی کنیم نه در زرق و برق اروپا. فرض بر آن بود که مدتی زمان نیاز هست تا دکتر مستقر گردد، خانواده‌اش به او ملحق شوند و در نتیجه آرامش روحی پیدا کند. در آنجا قرار گذاشته شد تا جلسات دیگری نیز برقرار گردند که متاسفانه تقدیر یار نبود و دکتر چند روز پس از آن به طرز مرموزی در انگلیس درگذشت.»

طباطبایی درباره نگاه دایی‌اش به دکتر شریعتی می‌گوید: «روزی دایی‌ام، امام موسی صدر، طی گفت‌وگو‌ی اندرزگونه‌ای با من، تعبیری داشتند که همیشه برای من حکم یک تیتر را داشته است! ایشان گفتند: «صادق جان! ایمان و اعتقادی ارزش دارد و منشأ اثر است، که انسان از ورای قله علم بدان بنگرد!». بعد اضافه کردند: «یک وقتی هست که یک اعتقاد قلبی داری، اما قله‌های علم را نپیموده‌ای! یک وقتی هم هست که وارد دنیای علم می‌شوی و به سؤال‌های "چرا"، "اما" و "چگونه" برخورد می‌کنی! اغلب افراد چون از یافتن پاسخ ناتوان هستند، مایوس می‌شوند. سؤال را کنار می‌گذارند! بنابراین یا به دین پشت پا می‌زنند و یا در دوران بی‌تفاوتی و شک باقی می‌مانند! اگر در این دورانی که انسان به شک می‌رسد، که شک بسیار ارزنده‌ای هم هست، تلاش کند که آن شک را در خود تقویت و نهایتا به یقین تبدیل نماید، این یقین برخاسته از شک، خیلی راهگشا خواهد بود! به خصوص اگر وقتی که آدم به بالای قله علم بیاید، دست دین خود را بگیرد و به بالا بکشاند! دینی که از این بالا عرضه شود یک چراغ فروزان و‌‌ همان «مصباح الهدایه»‌ای است که می‌گویند!». بعد هم گفتند: «من خیلی خوشحال هستم که تو را در این راه می‌بینم! اگر در این زمینه از من هم کمکی بر می‌آید، دریغ نخواهم کرد.» آقای صدر نسبت به دکتر شریعتی هم از همین زاویه «منشأ اثر بودن» می‌نگریستند. ایشان به چند دلیل کار دکتر شریعتی را ارزشمند می‌دانست: اول اینکه دکتر شریعتی در مقطعی منشأ عقده‌زدایی جوانان شده بود، که مارکسیسم می‌رفت تا به عنوان اندیشه‌ای پیشرو و آزادی‌بخش فراگیر گردد. دوم اینکه آقای صدر نگریستن از ورای قله علم به دین را مهم و ارزشمند می‌دانست. ایشان «بردن مذهب به دانشگاه» و «از فراز قله علم به دین نگریستن» را ارزشمند می‌دانستند. به همین جهت هم به کار دکتر شریعتی به دیده تقدیر می‌نگریستند. یادم هست که گاهی اوقات، نسبت به مطالبی که عده‌ای برعلیه شریعتی عنوان می‌کردند می‌خندیدیم. آقای صدر می‌گفتند که یکی از امتیازات دکتر شریعتی این است که مخالفینش مغرض و بی‌سواد هستند. به هر حال ایشان از این زاویه به دکتر شریعتی می‌نگریستند.»


درگذشت دکتر و روزگار امام

همین نگاه امام موسی صدر بود که باعث شد درگذشت دکتر شریعتی بر او گران آید. آنچنان که صادق طباطبایی از افسردگی شدید امام صدر پس از وفات دکتر شریعتی سخن می‌گوید. بعد از درگذشت دکتر علی شریعتی، امام موسی صدر یکی از افرادی بود که پیگیر برگزاری مراسم‌های دکتر بود و برای انتقال جنازه دکتر به زینبیه (ع) و همچنین مراسم هفتم و چهلم دکتر در لبنان، سنگ تمام گذاشت. صادق طباطبایی در این‌باره می‌گوید: «بعد از اعلام وفات دکتر، رژیم گذشته ورق را برگرداند و در نظر داشت با تجلیل و احترام خاصی جنازه دکتر را به ایران بیاورد. این مطلب را در متن و فحوای روزنامه‌های آن روز ایران می‌توان دید. در واقع رژیم می‌خواست وانمود کند که وی مورد قبول و حمایت نظام است و همچنین می‌خواست تاثیر کلام دکتر را در جوانان و انقلابیون از بین ببرد. با احسان فرزند دکتر که در آمریکا بود، ارتباط برقرار کردیم و او با ارسال تلگراف از پزشک قانونی لندن خواست تا آمدن او، جنازه را در سردخانه نگاه دارند و به کسی تحویل ندهند. ابتدا تلاش ما این بود که جنازه را به نجف ببریم اما برادران ما در عراق و خصوصا آقای دعایی نتوانستند رژیم عراق را راضی کنند؛ برای اینکه آن‌ها نمی‌خواستند روابطشان با شاه را مجددا تیره کنند. لذا با آقای صدر تماس گرفتیم؛ ایشان گفتند به سوریه بیائید. همینطور هم شد. پس از برگزاری مراسم هفتم در زینبیه دمشق که با کمک‌های فراوان آقای صدر صورت گرفت، عده‌ای از روحانیون ایران و لبنان به شدت علیه آقای صدر وارد معرکه شدند. از آن جمله بود یکی از علما که در نامه‌ای خطاب به معاون آقای صدر در مجلس اعلای شیعیان، مرحوم آیت‌الله شیخ شمس‌الدین نوشته بود:

حضور شیخ‌محمدمهدی شمس‌الدین

پس از سلام، شکایات و اخبار و اعتراضات زیادی به من رسیده که شفاهی، کتبی و تلگرافی بوده‌اند و آن در مورد سیدموسی صدر بوده که برای مرگ علی شریعتی که یک فرد کافر به دین و طریقت بود، مجلس عزاداری برپا نموده و یک فرد فاسق و بزرگ‌ترین دشمن دین و دینداران در تمام دنیا را شخص بزرگواری معرفی نموده است. این عمل او خلاف دین است و گمراهی را زیاد می‌کند و نمی‌دانم چه جوابی در قیامت خواهد داد.

انا لله و انا الیه راجعون

والسلام.

جالب اینجاست که این نامه حتی خطاب به خود امام موسی صدر نوشته نشده است. اما ایشان به این مسائل اصلا اهمیتی نمی‌دادند و بی‌توجه بودند.»



امام صدر به این بسنده نکرد و از آنجا که پس از درگذشت دکتر در ایران‌ کمتر مجالی‌ برای‌ برپایی‌ مراسمی‌ باشکوه‌ وجود داشت‌ و گروهی از همفکران‌ دکتر شریعتی‌ اساساً امکان‌ حضور در ایران‌ را نداشتند، برای برپایی‌ مراسم‌ چهلم‌ دکتر شریعتی‌ در بیروت‌ پیشقدم‌ شد. این مراسم در پایتخت لبنان با شکوهی وصف‌ناپذیر با حضور‌ خانواده‌ و همفکران‌ دکتر، شخصیت‌های‌ مطرح‌ روز از جمله‌ یاسر عرفات‌ و همچنین‌ نمایندگان‌ ۱۹ سازمان‌ آزادیخواه‌ برگزار شد و امام صدر خود در آن به سخنرانی پرداخت. وی در سخنان خود، از شریعتی به عنوان معمار انقلاب فکری و اسلامی‌ جوانان و پیامبری ستوده شده یاد کرد که رسالتش را در بردن مذهب آزادی‌بخش و خلاق و روشنگر و آینده‌ساز و نستوه و انقلابی تشیع به درون دانشگاه‌ها می‌دید و سرانجام هم جان خود را در راه بازگرداندن جوانان مسلمان به هویت اصیل و اسلامی ‌خود و ایجاد پلی ارتباطی میان عالمان متعهد دینی و دانشگاهیان روشنفکر و متدین و پیشتاز در امر مبارزه علیه استیلای خارجی و استبداد داخلی، در طبق اخلاص نهاد و در هجرت، به جان‌آفرین تسلیم کرد.


خاطرات شریعتی‌ها از امام موسی صدر

پوران شریعت‌رضوی همسر شریعتی از جمله افرادی بود که در دیدار روز چهارم مرداد دو خانواده حاضر بود. او در این جلسه با بزرگداشت یاد و خاطره امام موسی صدر گفت: «ما همه امام موسی صدر را دوست داشتیم و ایشان کمک‌های بزرگی به ما کردند. آخرین باری که من امام موسی صدر را دیدم، شاید آخرین روز آزادی ایشان بود که من امام موسی صدر و شیخ یعقوب را در زینبیه دیدم و امام صدر به من گفتند که ما فردا عازم لیبی هستیم. با من خداحافظی کردند و من چند روز دیگر سوریه بودم و وقتی به پاریس آمدم، دیدم همه نگران هستند و گفتند که خبری از امام صدر نیست».

امام موسی صدر در روزهای پس از وفات دکتر، به واسطه علاقه‌ای که به آن مرحوم داشت، پیگیر برگزارش مراسم بزرگداشت وی در بیروت شد. موضوعی که از دید مخالفان شریعتی پنهان نماند و اینچنین تیرهای کینه‌ای که بنا داشتند نصیب شریعتی کنند را به سوی امام صدر نشانه رفتند. با این حال صدر مصمم بود این مراسم برگزار شود و شد. سوسن شریعتی فرزند دکتر علی که آن زمان در عنفوان نوجوانی بود، درباره تصاویری که از آن روز‌ها در ذهن دارد، می‌نویسد: «برای من که دختربچه‌ای ۱۶ ساله بودم، اولین مواجهه با رویکردهای موجود نسبت به علی شریعتی در جریان برگزاری مراسم چهلم او در لبنان حاصل شد. امام موسی‌صدر با همراهی دکتر چمران و چهره‌هایی همچون صادق طباطبایی و قطب‌زاده بانی برگزاری مراسم چهلم دکتر در بیروت شدند. ما چند روز قبل از برگزاری این مراسم در منزل امام موسی صدر میهمان شدیم. در این روز‌ها بود که شاهد فشارهای وارده به امام موسی صدر برای لغو این مراسم بودیم. این فشار‌ها از دو ناحیه صورت می‌گرفت، هم از جانب روحانیون ایرانی مقیم منطقه و نیز داخل ایران که شریعتی را چهره‌ای غیردینی می‌دانستند و هم از جانب مأمورین رژیم سابق که شریعتی را اپوزیسیون نظام می‌دانست... مباحث مطرح شده در جلسات امام موسی صدر را دکتر چمران به مادرم منتقل می‌کرد و ما نیز شنونده این دیدگاه‌ها می‌شدیم. با تمام مخالفت‌ها و فشار‌ها، امام موسی‌صدر اعلام کرد که این مراسم برگزار خواهد شد و چنین نیز شد. مراسم باشکوه و بزرگی برگزار شد و حتی آن جلسه بهانه‌ای شد تا اختلافات حرکت المحرومین و سازمان امل با عرفات و سازمان آزادی‌بخش فلسطین کنار گذاشته شود و عرفات و امام موسی صدر، بعد از مدت‌ها با یکدیگر مواجه شدند. عرفات وقتی پشت تریبون قرار گرفت سخن خود را با این جمله آغاز کرد که: تیمم حرام است، آنجا که آب است و اشاره‌اش به سختی سخنرانی در حضور امام موسی صدر بود...»


دیدار هفته گذشته فرزندان دکتر شریعتی با فرزندان امام صدر را شاید بتوان تقاطعی تاریخی به حساب آورد که بعد از سه دهه بار دیگر بخش‌هایی ناگفته از تاریخ را از پستوی ذهن‌ها به عرصه یادآوری کشاند. یادآوری نام‌هایی که بخش‌های مهم و تاثیرگذاری از تاریخ شیعه در ایران و لبنان وام‌دار حضور آن‌هاست. دیدار هفته گذشته برای آن بود تا شریعتی‌ها و صدر‌ها یادآور شوند که تأمل در تقاطع شریعتی و صدر ضرورتی مهم و تاریخی است چرا که به عقیده آنان، تلاش برای شناساندن این دو به جامعه و تأکید بر مشترکات میان میراث فکری‌شان راهگشای آینده خواهد بود.



منابع:
شریعتی از امام موسی صدر، دکتر سیدصادق طباطبایی
خاطراتی از سوسن شریعتی، مجله شهروند امروز، شماره ۶٧
دیدار فرزندان امام موسی صدر و دکتر شریعتی، سایت موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر 



Sunday, April 21, 2013

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز


ماه اردی بهشت با بزرگداشت سعدی آغاز می شود. یک اردی بهشت، روز بزرگداشت استاد سخن پارسی، سعدی شیرازی گرامی باد.




گلستان / باب دوم / در اخلاق درویشان / حکایت شمارهٔ ۲۴

پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است گفتا به صلاحش خجل کن


تو نیکو روش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال
چو آهنگ بربط بود مستقیم
کی از دست مطرب خورد گوشمال



گلستان / باب نخست / در سیرت پادشاهان / حکایت شمارهٔ ۱۲

یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل تر است گفت تو را خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.
ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به


گلستان / باب نخست / در سیرت پادشاهان / حکایت شمارهٔ ۱۱

درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیرست ترا و جمله مسلمانان را

ای زبردست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری

Friday, April 5, 2013

مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست



مصطفی چمران در میان شاگردان مدرسه ی صنعتی جبل عامل

این مدرسه به کمک امام موسی صدر تاسیس شد و شهید چمران از گردانندگان آن و هشت سال مدیر آن مدرسه بود. نزدیک ۵۰۰ نوجوان مستضعف و یتیم جنوب لبنان در آن تحصیل کردند و شهید چمران به آنان ریاضی فیزیک درس می داد.

« این یكی از مدارس عالی است كه در جنوب لبنان از هر جهت بی‌نظیر است، از نظر عظمت و از نظر كیفیت درس، در اكثر سال‌ها شاگردان اول لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل می‌شدند. شاگردانی كه از نظر عملی، فكری و تئوری در لبنان بی‌نظیر بودند. شاگردانی كه با كار خود در جوشكاری، تراشكاری، ماشین آلات و ... در سرتاسر لبنان سرآمد دیگران بودند. حتی من به خاطر دارم می‌خواستیم عده‌ای استاد بپذیریم، عده زیادی از مدارس مسیحیان و حتی از اروپا آمدند، من می‌خواستم كه این استادان را امتحان كنم. برای امتحان آنان به یكی از شاگردان گفتم كه آنان را روی ماشین تراش امتحان كند. شاگرد مدرسه ما كه شاید سال سوم بود از استادی كه از خارج آمده بود به مراتب قوی‌تر و تواناتر بود. » / شهید چمران ، لبنان ، صفحه ۶۳

« تصور خانواده چمران این بود که او پس از ورود به لبنان به دانشگاه آمریکایی بیروت رفته و به تدریس خواهد پرداخت اما چمران این‌ کار را نکرد. به محروم‌ترین بخش لبنان و به میان شیعیان که فقیر‌ترین قشر لبنان بودند رفت و مدرسه صنعتی جبل عامل را که برای آموزش سیاسی، ایدئولوژیک و صنعتی تاسیس شده بود اداره کرد و ۴۵۰ یتیم و بچه‌های زیر خط فقر را در آن مدرسه پرورش داد.» / تاریخ ایرانی

مردی چنین میانه ی میدانم آرزوست

آزاد از قید و بندها




خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم. 
مصطفی چمران

Wednesday, March 20, 2013

بر زمستان صبر باید طالب نوروز را




نوروز نود و دو و سال جدید بر یاران صدر مبارک باد
به امید آزادی و بازگشت آقا موسی

سال نو مبارک




مامان بزرگ دو روز پیش زنگ زد گفت : « پنج شنبه آخر سال رفته بودیم سر خاک بابات، قطعه 24 شهدای بهشت زهرا. دیدم سنگ شسته است و یک دسته گل هم روی سنگ مزاراست.»
البته این تازگی ندارد. بستگان و آشنایان همیشه سر می زنند. شب سال نو که خیلی بیشتر. ما همیشه سر مزار می رویم، قرآن می خوانیم و در دل مان با آن شهید سخن می گوییم. مامان بزرگ اما بلند بلند حرف می زند. افراد حاضر بر مزار را یک یک معرفی می کند. مثلا می گوید «آقا مصطفی پسر برادرت هم آمده» ، و کمی در باب وضعیت تحصیلی آقا مصطفی برای شهید می گوید، و بعدش مثلا به من اشاره می کند و می گوید : « پسرت هم میگه باید یه گلدون جدید بیاریم بذاریم اینجا قشنگتر بشه ... ».  

اما وقتی یاد یکی دوستان مادرم می افتم که همسرش مفقود الاثر بود، و تا همین سه چهار سال پیش، حرف از بازگشت اش می زد، به این فکر می کنم که سال نو برای این همسر شهید و دخترش،   که هم سن و سال من است، ( و پیشتر برای مادر و پدر آن شهید جاوید الاثر که هر دو به رحمت خدا رفته اند)، چقدر سخت است.  حتی جایی برای گریه کردن هم ندارند  ... 


یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال

به یاد شهید جاوید الاثر ، فیاضی 

مهدی شادکار
نوروز یکهزار و سیصد و نود و دو خورشیدی

Monday, March 18, 2013

هفدهم مارس، ۳۸ سالگی حرکة المحرومین



هفدهم مارس، ۳۸ سالگی حرکة المحرومین ( ۱۷/۰۳/۱۹۷۴ یوم القسم )

با توجه به جایگاه ضعیف شیعیان در لبنان و بخش های محروم جنوب لبنان از امکانات رفاهی و معیشتی، و شکاف طبقاتی ای که به خاطر طایفه گری در لبنان ایجاد شده بود، امام موسی صدر عمده ی فعالیت های اجتماعی سیاسی خود را در جهت وفاق ملی و وحدت شهروندان لبنان فارغ از دین و مذهب و طایفه قرار داد. همچنین در صدد تاسیس نهادهای غیردولتی حامی حقوق شهروندی شیعیان برآمد. از جمله مجلس اعلای شیعیان لبنان. همچنین حرکة المحرومین و جنبش امل.

اقدامات امام موسی صدر در این راستا را می توان اینگونه دسته بندی کرد : 
  • تأسیس مراکز و مؤسسه‌های خاص شیعیان جهت بهبود وضع معیشتی و فرهنگی آنان
  • تأسیس مجلس اعلی شیعیان لبنان به عنوان اولین مرکز قانونی شیعیان با هدف تنظیم امورات مربوط به طایفه
  • اخذ امتیازات از دولت مرکزی و تأسیس مجلس جنوب در راستای بهسازی هر چه بیشتر اوضاع اجتماعی و اقتصادی شیعیان
  • برقراری ارتباط با سران کشورهای مختلف در جهت ایجاد صلح در لبنان
  • توجه و پی‌گیری مسئولیت‌های ملی و صیانت از استقلال و تمامیت ارضی لبنان
  • تأسیس نخستین سازمان غیر دولتی شیعیان (حرکت المحرومین)
  • تأسیس نخستین سازمان شبه نظامی شیعیان (اَمل).

شهید دكتر مصطفی چمران كه از طرف امام موسی صدر به مسئولیت سازماندهی حرکة المحرومین منصوب شده بود، چنین می‌نویسد:
«...شیعیان فوج‌ فوج وارد این نهضت می‌شدند، احزاب را رها می‌كردند و به این سازمان می‌پیوستند. سازماندهی مكتبی و بر اساس ایدئولوژی اسلامی، بر اساس خط علی و حسین (علیهما السلام...) ... نمی‌خواستیم سازمان به صورت دكان درآید و هر كس و ناكس و یا هر فكر غلطی وارد آن شود و خدای ناكرده حزبی دیگر، مثل احزاب فاسد لبنانی به وجود آید كه كارشان دروغ و تهمت و كارچاق كنی و بردن اموال مردم و حكومت و تقسیم منافع است. از همان اول تأكید كردیم كه ما ایجاد حركت كرده‌ایم نه حزب، و حركت از مبارزه با نفس و تربیت نفس و اخلاق شروع می‌شود...»

این سازمان بیشتر تلاش می‌كرد تا كمبودهای فكری، اعتقادی و اخلاقی جوانان را در حد توان برطرف كرده و آنان را با معارف عمیق اسلامی آشنا سازد. از این رو در طول هفته و ماه كلاس‌های مختلف و جلسات متنوعی تشكیل می‌یافت و از وجود عالمان بزرگ همچون سید محمد حسین فضل‌الله، شیخ محمد مهدی شمس‌الدین، خود امام موسی صدر و شهید چمران در این جلسات استفاده می‌شد، كه با سخنرانی، نقد و بررسی و پرسش و پاسخ، معارف مفید و مناسب آن روز را در اختیار جوانان قرار می‌دادند.
در واقع می‌توان این بخش از فعالیت (تأسیس حركه المحرومین) توسط امام موسی صدر را، دومین مرحله از سری مراحل سازماندهی شیعیان لبنان به حساب آورد، اولین مرحله این كار قبلاً و با تأسیس مركزی بزرگ به نام «مجلس اعلای شیعیان» توسط وی شروع شده بود.
«مجلس اعلای شیعیان» بیشتر در سطح رهبران و مجامع رسمی بین‌المللی فعالیت می‌كرد، ولی «حركه المحرومین»‌ وظیفه سازماندهی توده‌های محروم مردم لبنان را به عهده داشت.

Monday, February 25, 2013

علل و عوامل انحراف حکومت از دیدگاه شهید بهشتی



چهار عامل «قدرت طلبی دولتمردان»، «به قدرت رسیدن افراد فاقد صلاحیت»،‌«سلب حق انتقاد از دولتمردان» و «انزوای عالمان و نخبگان متعهد» از جمله عوامل خودسری و خودکامگی رهبران و دولتمردان عالی رتبه حکومت هاست. 
شهید آیت الله دکتر بهشتی




سید جواد ورعی
یکی از دغدغه های شهید آیت الله دکتر بهشتی در مقاطع مختلف زندگی، به وی‍ژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی «انحراف حکومت» از اهداف و آرمان ها و راه های مراقبت از آن بود. از این رو ، به مناسبت های گوناگون از عوامل انحراف حکومت سخن گفته و بر پرهیز از آن ها تأکید می ورزید. در این مقاله به پاره ای از «علل و عوامل انحراف حکومت و راه های مراقبت از آن» ، از دیدگاه آن شهید بزرگوار می پردازیم. با این توضیح که استقصاء تامّی در این موضوع صورت نگرفته، و چه بسا با جستجوی بیشتر در کلمات ایشان بتوان علل و عوامل دیگری را هم شناسایی کرد.
نگرانی از «انحراف حکومت» از دغدغه های مهم و همیشگی آن دسته از رهبران قیام های سیاسی و مذهبی در میان ملل عالم بوده، که حکومتی را برای رسیدن به اهداف و آرمان هایی تأسیس کرده اند، به خصوص که تجربه تاریخ نشان می دهد که اکثریت قریب به اتفاق انقلاب ها دچار این انحراف شده و از اهداف و آرمان های نخستین خود فاصله گرفته اند. در دوران ما آن چه که امروز در کشورهای عربی مشاهده می شود، نمونه روشن و ملموسی از این واقعیت است. بسیاری از دیکتاتورهایی که در این کشورها در پرتو مبارزات مردمی ساقط شده اند یا در معرض سقوط اند، روزی نقش رهبری مردم در مبارزات ضد استکباری و ضد استعماری را بر عهده داشته و دارای کارنامه مبارزاتی اند. بنابر این، دغدغه شخصیتی چون شهید بهشتی که در نهضت اسلامی ملت ایران و تأسیس نظام جمهوری اسلامی نقش بسزایی داشته، در این زمینه کاملا بجا و طبیعی بود. تأمل در این موضوع و سخن گفتن از آن در آثار ایشان سابقه دارد و مربوط به بعد از پیروزی انقلاب هم نیست. اینک با استناد به میراث برجای مانده از آن شهید مظلوم به بیان «علل و عوامل انحراف حکومت» و «راه های جلوگیری از آن» می پردازم.
۱٫ قدرت طلبی دولتمردان
از نظر دکتر بهشتی «نوع نگاه به مقوله قدرت» در این زمینه بسیار حائز اهمیت است. حکومتی که در آن رهبران و دولتمردان «تشنه قدرت» باشند تا با رسیدن بدان حس قدرت طلبی خود را ارضاء نمایند، یا ثروتی اندوخته و زندگی مرفّه و تشریفاتی برای خود فراهم سازند، یا ….، نه تنها نمی تواند به اهداف و آرمان های متعالی دست یابد، بلکه گرفتار آفات و انحرافات فراوان دیگری هم خواهد شد. یکی از موضوعاتی که ایشان قبل از انقلاب و بعد از آن در جلسات حزب جمهوری اسلامی فراوان از آن سخن گفته و هشدار داده، «روحیه قدرت طلبی» و «اصالت دادن به قدرت» در میان دولتمردان است. نوع نگاه ایشان به مقوله قدرت در فرازی از سخنرانی شان در نشست مجمع عمومی «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا» در سال ۱۳۴۸ش هویداست. آن جا که می گویند:
«جهت‌گیری ما در برابر همه افراد و گروه‌هایی که در این راه [تأسیس جامعه نمونه] تلاش می‌کنند این است؛ هرگروهی که زودتر موفق شود در یک گوشه، چنین جامعة نمونه‌ای بر اساس اسلام بوجود بیاورد، ما بی‌درنگ به سراغ آن گروه می‌رویم و وقتی کار او را براستی در راه این هدفِ ایده‌آل خودمان یافتیم نیروهایمان را در مجرای تلاش او سرمایه‌گذاری می‌کنیم. به او بی‌قید و شرط می‌پیوندیم زیرا ما گروهی نیستیم که هدفمان در دست گرفتن قدرت باشد. ما اگر در پی در دست گرفتن قدرت سیاسی هم هستیم، آن قدرت را به عنوان یک ابزار و وسیله برای تحقق بخشیدن به هدف خودمان می‌خواهیم. یعنی، [در راه] جامعه نمونه اسلامی به کار ببریم نه اینکه خودِ در دست گرفتن قدرت برای ما هدف و ایده‌آل باشد. چون روحیة ما این است. بنابراین، اگر دسته‌یا گروهی قبل از ما این موفقیت را پیدا کرد، ما رقیب او نیستیم. از موفقیت او بسیار خوشحال می‌شویم و بی‌درنگ با تمام امکاناتمان در اختیار او هستیم. هر دسته‌ای که باشد.» ( اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا، تهیه و تنظیم : بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی، ص۵۳ ـ ۵۴ ، تهران ، سال ۱۳۹۰)
بر همین اساس از دیدگاه آن شهید بزرگوار که مدیریت فراگیرترین حزب سیاسی پس از پیروزی انقلاب را بر عهده داشتند، «اگر کسى عضو تشکیلات حزب نیست اما از نظر معیارها و ارزش‏ها مقدم بر عضو است، او (در تصدی منصب های اجتماعی و سیاسی) مقدم خواهد بود.» (جلسات پیرامون حزب ، جلسه دوم، حزب و روحانیت ، ۶/۱/۱۳۵۹ ، ص ۲۸)
ایشان با تبیین تفاوت های «حزب خدا» و «حزب شیطان» ، معامله «خدمت» با «پست و مقام» را از ویژگی های حزب شیطان دانسته و می فرمود:
«حزب جمهوری اسلامی هیچ‏ وقت هم اگر خدمتى کرده، نباید بابت خدمتش طلب‌کار پست و مقام باشد. یعنى اگر تمام این دو سال را سراپا خدمت کرده بود و حالا مى‏خواست این خدمات را با پست‏ها و مقام‏ها معامله کند، باز حزب‏الشیطان مى‏شد.» (همان، جلسه هفتم، تشکل حق و دیگر تشکل ها ، ص ۸۶)
این سخنان از شخصیتی که دبیرکل یک حزب فراگیر در نظام نوپای جمهوری اسلامی است، از آن رو اهمیت دارد که فلسفه تحزّب در دنیا «دستیابی به قدرت سیاسی» و «تصاحب پست ها و منصب های اجتماعی» است. در قاموس احزاب سیاسی «صرفنظر کردن از مقام و منصب» یا «تقدم فردی غیر حزبی بر فرد حزبی به خاطر برتری در معیارها و ارزش ها» جایی ندارد. معمولا احزاب و شخصیت های سیاسی برای رسیدن به قدرت و حفظ آن از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند و حتی برای این منظور به لطائف الحیل خود را موفق جلوه داده و رقبای سیاسی را ناموفق جلوه می دهند و در این راه به ابزارهای مختلف مشروع و نامشروع هم متوسل می شوند.
یکی از تفاوت های بنیادین «حکومت علوی» و «حکومت اموی» در تاریخ اسلام نیز همین بود. ممکن است کسی شیعه امیر مؤمنان باشد، اما مانند امویان قدرت برایش اصالت داشته باشد، چرا که قدرت به قدری فریبنده و جذّاب است که کمتر کسی از خطر آن در امان است. به نظر نگارنده علت اصلی مظلومیت شهید بهشتی در جامعه اسلامی این بود که مانند امیر مؤمنان علی (ع) حاضر نبود از قدرتش برای کوبیدن رقبای سیاسی و خارج کردنشان از میدان رقابت یا برای ماندن در قدرت و ـ حتی ـ دفاع از خود در برابر دروغ ها و تهمت ها، از هر وسیله ای استفاده کند. او اتهامات را به جان می خرید اما حاضر نبود اصول و معیارهای اخلاقی را زیر پا گذارد. او با سیره عملی خود این گفته اش را اثبات کرد که «از پلکان حرام نمى‏شود به بام سعادتِ حلال رسید.» (همان، جلسه دوازدهم، تشکل پاسدار مکتب ، ص ۱۶۸)
«استکبار و استعمار» را از لوازم و عوارض «روحیه قدرت طلبی» می دانست. بر این باور بود که انسان های قدرت طلب مستکبر، خودبین، و خودبزرگ بین اند و به دیگران فخر می فروشند. وجود چنین روحیه ای را در حزب علامت شیطانی بودن حزب می دانست. (همان، جلسه نهم، تشکیلات (۲) ، ص۱۱۹)
نکته دقیقی که ایشان در این زمینه بدان توجه نموده و در جلسات حزب گوشزد کرده آن است که تمایل به «تمرکز در مدیریت» نیز از روحیه استکباری انسان نشأت می گیرد. کسی که بخواهد مرتب از اختیارات دیگران بکاهد و بر اختیارات خود بیفزاید و در مدیریت تمرکز بیش از اندازه ایجاد کند و تصمیم گیری در همه امور را در انحصار خود بگیرد و مدیران رده های پایین تر را از تصمیم گیری برحذر دارد، حکایت از وجود روحیه استکباری او دارد. ایشان تمرکز در مدیریت را به مقدار «ایجاد نوعی هماهنگی»، «سرعت تصمیم گیری» و «سرعت اقدام» لازم دانسته و بیش از آن را مضرّ می دانست و از نیروهای حزب می خواست که با شناسایی موارد مرکزیت زائد، به منظور از بین بردن آن ها تلاش کنند. (رک: همان، جلسه اول، روابط داخلی حزب، ۲۷/۴/۱۳۵۸ ، ص۴)
ایشان در یک سخنرانی حزبی، با اشاره به روحیه خود در باره منصب های اجتماعی، دوام جمهوری اسلامی را در گرو «احساس استغنای دولتمردان از مناصب اجتماعی و سیاسی» می دانست و می فرمود:
«مطمئن باشید من به عنوان یک برادر شما همواره مراقبم که این روحیه را در خودم داشته باشم که هرجا یک فرد دیگر بتواند مسئولیتی را که من بر عهده دارم، بر عهده بگیرد، حتی اگر به صورت مساوی از عهدة این مسئولیت بربیاید، به ‌دست او می‌سپارم. اگر به صورت بهتر، یقیناً جا را خالی می‌کنم برای او. ولی حتی در صورت مساوی هم به ‌دست او می‌سپارم. و تا این روحیه در ما زیربنای قبول مسئولیت نباشد، ما جمهوری اسلامی (نمی‌گویم حزب جمهوری اسلامی)، نظام جمهوری اسلامی نخواهیم داشت.»
لذا به اعضای فعال در حزب توصیه می کرد :
«تشاق و تناقض بر سر سمت و مقام و قدرت، و با یکدیگر درافتادن و بدگویی کردن از یکدیگر و حسد و رشک نشان دادن و این‌ها، ضد راه اسلام است.» (همان، جلسة چهاردهم، تشکیلات، امامت و روحانیت (۲)، صص ۱۸۵ ـ ۱۸۶)
او باور قطعی داشت که بقای جمهوری اسلامی در گرو برخورد متواضعانه و فروتنانه روحانیت و رهبران و دولتمردان با مردم است. مواجهه با مردم از موضع قدرت و سخن گفتن با آنان با زبان قدرت را موجب زوال قطعی جمهوری اسلامی می دانست و برای آن سوگند یاد می کرد. متن سخنان آن شهید بزرگوار در این زمینه از قلم ناتوان نویسنده گویاتر و موثرتر است. در یک سخنرانی پس از بازگو کردن سیره رسول خدا (ص) در برخورد با مردم، افزودند:
«ای مسئولان جمهوری اسلامی! (خطاب به خودم که یکی از شما هستم و خطاب به بقیه که شما هستید)، ما اگر ذرّه ای از این سیره نبی اکرم منحرف شویم، اگر مناسبات داخل جامعه اسلامی و مناسبات بیرون جامعه اسلامی تنها الفبایی که با آن حرف می زنیم الفبای قدرت باشد، به خدا سوگند این جمهوری دیگر جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند.»
در ادامه خطاب به روحانیت فرمودند:
«ما می توانیم بر مسند قدرت بنشینیم، اگر توانایی آن را داریم. اگر آمادگی بار سنگین مسئولیتش را داریم، اگر عرضه و لیاقت و ایمان و توانایی و کاردانی داریم، بر یکی از مسندهای قدرت بنشینیم، این اشکالی نیست…، ولی ما نباید با ژست قدرت با مردم رابطه برقرار کنیم و اگر چنین کردیم هم روحانیت را آلوده کرده ایم،‌هم حکومت را. تواضع و فروتنی و مردمی بودن و قدرت را در خدمت مردم به کار انداختن برای همه کسانی که در حکومت سهم و مسئولیتی دارند، وظیفه است و برای روحانیونی که مسئولیت می پذیرند، وظیفه بتوان دو… تنها حکومت و قدرتی که در جهت خدمت خالصانه به مردم باشد،‌مشروعیت دارد و حکومت و قدرتی که در این جهت نباشد،‌مشروعیت ندارد.» (جاودانه تاریخ، ج۵ ، گفتارها، اخلاق سیاسی نظام، صص ۹۸ ـ ۹۹، سازمان انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی)
آن شهید بزرگوار معتقد بود که «تحقیر مردم» از سوی صاحبان قدرت هم از روحیه استکباری انسان ناشی می شود. چنان که «تحمیل خود بر مردم» هم از عوارض این خصلت ناپسند است. برای در امان ماندن از چنین صفات رذیله ای باید به «خودسازی» پرداخت و حس قدرت طلبی خود را درمان کرد. امام خمینی خودسازی قبل از رسیدن به منصب های اجتماعی و سیاسی را یک ضرورت می دانست و به دولتمردانی که به مقتضای شغل و موقعیت شان به زیردستان خود امر و نهی می کنند، هشدار می داد که انسان به صورت ناگهانی دیکتاتور نمی شود، بلکه به خاطر داشتن «روحیه تحمیل آراء و نظرات خود به دیگران» به مرور گرفتار این آفت اخلاقی و اجتماعی می گردد.(رک: صحیفه امام، ج۱۴ ، ص۹۲)
همگان را به مراقبت از وسوسه های نفس فرا می خواند و می فرمود:
«اینهایى که دیکتاتور شدند این‏طور نبوده است که از اول دیکتاتور زاییده شده باشند. آنها هم مثل سایر مردم [بودند.] بعد هم وقتى که به مقامى رسیدند، این‏طور نبوده است که از اول دیکتاتورى کرده باشند. لکن قدم بقدم، ذره به ذره، رو به دیکتاتورى رفتند، یک وقت هیتلر از کار درآمدند؛ یک وقت استالین از کار درآمدند. شیطانى که در باطن انسان است با کمال استادى انسان را به تباهى مى‏کشد. اگر از اول بگوید که تو بیا برو یک آدمى را بکش، هرگز نخواهد رفت. از اول انسان را وادار مى‏کند که این آدم چه‏طور است، یک غیظى به او بکن. بعد یک قدرى زیادتر. تا کم کم مهیا مى‏کند انسان را از براى اینکه آدم هم مى‏کشد! همه اینهایى که فاسد هستند بتدریج فاسد شدند؛ هیچ کس یکدفعه فاسد نشده است. و هیچیک از ماها هم تصور نکنیم که مأمون از این هستیم که فاسد بشویم. همه در معرض فساد هستیم. همه ما دست به گریبان شیطان [هستیم.] و خصوصاً شیطان نفس، همه گریبانمان به دست اوست.» (صحیفه امام، ج ۱۴، صص ۳۶۸ ـ ۳۶۹)
۲٫ به قدرت رسیدن افراد فاقد صلاحیت
یکی دیگر از انحرافاتی که به تدریج انقلاب ها و حکومت های برآمده از آن ها را تهدید می کند، رسیدن افراد فاقد صلاحیت به مقامات و منصب های مهم اجتماعی و سیاسی است. در این که در هر نظام اجتماعی و سیاسی باید عده ای منصب ها را بر عهده بگیرند و مردم هم از آنان تبعیت نمایند،‌تردیدی وجود ندارد. از دیدگاه شهید بهشتی در اسلام هم «اطاعت از رهبران و دولتمردان» یک اصل انضباطی تشکیلاتی است که آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» ﴿النساء، ۵۹﴾ بر آن دلالت دارد. اما آن چه به نظر ایشان مهم تر است طرف دیگر ماجراست. مشکلی که در نظام های سیاسی دیگر هم چنان پابرجاست، و آن پاسخ به این پرسش است:
«چه کنیم که این مقامات دستور دهنده و مقامات مسئول، مبدّل به عنصرهای خودسر و خودکامه نشوند؟ این مهم است. چه کنیم که افرادِ در مراحل پایین‌تر تبدیل به ابزار ـ کارهای فاقد شعور و ارادة مقامات رهبری و بالاتر نشوند؟»
ایشان ضمن طرح این پرسش در مجمع عمومی «اتحادیة دانشجویان مسلمان در اروپا» در سال ۱۳۴۹ش، به راه حل هایی که اسلام برای جلوگیری از این تهدید بزرگ ارائه کرده ، می پردازند که در ادامه مقاله به آن ها اشاره خواهد شد.
نخستین راه حل آن است که از قرار گرفتن افراد فاقد صلاحیت اعتقادی و اخلاقی در منصب های اجتماعی و سیاسی جلوگیری شود. سخن ایشان در این زمینه چنین است:
«در انتخاب و به کار گماردن مسئولان مختلف باید شرایطی قطعی رعایت شود. در این مورد اسلام ـ اعم از شیعه و سنی ـ می‌آید یک دگم قطعی می‌دهد و آن این است؛ می‌گوید: مسئولیت‌های اداری جامعه را به خصوص آنجا که با سپردن قدرت، به‌خصوص قدرت توأم با یک سنگر نفوذ، به دست کسی بدهید که زندگی او نشان دهد که این آدم، پایبندی به اسلام برایش از هر مسئله دیگر در زندگی، مهم‌تر است….. این است که یک دگم در اسلام وجود دارد و آن دگم «عدالت» است. و در همه کسانی که قدرت به آن‌ها سپرده می‌شود باید این شرط وجود داشته باشد: قدرت قضایی، اداری، اجرایی و هر قدرت که متمم این‌ها باشد.» (اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ، ص ۱۳۳ـ ۱۳۴)
به باور ایشان «عدالت دولتمردان» از موانع خودکامگی و خودسری است که از تبدیل کردن مردم و زیردستان به عناصر فاقد شعور و اراده جلوگیری می کند. اگر خودکامگی و خودسری دولتمردان عالی رتبه و بلند پایه از یک سو و ابزار شدن دولتمردان میانی و دون پایه از سوی دیگر خطری است که هر نظام سیاسی را تهدید می کند ، پس باید به فکر چاره بود.
آیت الله بهشتی در ردیف راه کارهای جلوگیری از این خطر «پای بندی عملی دولتمردان به اسلام و عدالت و تقوا» را لازم می شمارد، هر چند کافی نمی داند. آن چه در ادامه مقاله می آید در حقیقت راه کارهای دیگری است که به منظور جلوگیری از همین خطر ارائه شده است. ایشان پس از پیروزی انقلاب که مارکسیست ها برای تصدی منصب های اجتماعی و سیاسی خیز برداشته بودند، در یک سخنرانی در باره ویژگی های مسئولین در جمهوری اسلامی اظهار داشت:
«در این هرم کسانی که در رأس یا نقطه ای نزدیک به آن قرار می گیرند، باید از نظر ایمان، اندیشه، بینش اسلامی، بینش اجتماعی، تقوا، فضیلت های روحی، اهمیت دادن به عبادت های اسلامی از قبیل نماز، روزه، … و نیز صداقت، امانت، مردم دوستی، عشق به خدمت، توان کار و کوشش، کاردانی، کارایی و غیره نمونه های برجسته جامعه باشند. لذا اجازه نمی دهیم یک نفر بی اعتنا به اسلام، به نماز و به صداقت و امانت بیاید در رأس یکی از ادارات قرار بگیرد» (جاودانه تاریخ، ج۷، گفتارها، ص ۱۶۷)
در یکی از جلسات حزب نیز اظهار داشتند:
«رفتار، اعمال، گفتار و مواضع زمام‌دار و رهبر جامعة مکتبىِ اسلام باید تجلىِ اسلام باشد. این یک اصل طبیعى است که «الناس على دین ملوکهم». عمل و رفتار زمام‌دار و رهبر جامعه بر مردم اثر مى‏گذارد و این یک اصل طبیعى است. مردم نگاه مى‏کنند ببینند زمام‌دارها چه‏جور عمل مى‏کنند و به همان صورت به سوى عمل گرایش پیدا مى‏کنند. این یک اصل طبیعى است. پس اگر قرار است حرکت جامعه به سوى خدا و راه خدا باشد، باید پیشوایان و پیشتازان و زمام‌داران جامعه، رفتارشان، بینششان، اعتقاداتشان، عبادتشان، نمازشان، روزه‏شان، لباسشان، وضع خانوده‏شان، وضع زندگى‏شان، صِدقشان، راستى‏شان، امانتشان، مردم‌دوستى‏شان، عدالتشان و همه‏چیزشان الگو و نمونه‏اى از اسلام باشد. اگر نمونة صددرصد نه، لااقل نودوپنج درصد یا نود درصد. بر این اساس، موضع حزب جمهورى اسلامى در مورد ادارة مملکت این است که مملکت ما و جامعة اسلامى ما در نظام مدیریت، از بالا گرفته تا پایین باید به‌وسیلة کسانى اداره شود که هر عمل آن‌ها نزدیک‏کنندة مردم به اسلام باشد.» (همان، جلسه چهارم، موضع حزب جمهوری اسلامی، ۲۲/۳/۱۳۵۹ ، ص ۴۲)
۳ سلب حق «انتقاد از دولتمردان»
یکی دیگر از آفت هایی که حکومت ها گرفتار آن می شوند، سلب آزادی های مردم تحت عناوین مختلف «حفظ امنیت اجتماعی» ، «خطر نفوذ دشمن» و مانند آن است. از سیره امیر مومنان علی (ع) استفاده می شود که اصولا برخی از اصول و ارزش های اجتماعی ثابت و مطلق اند و در صدر جدول ارزش ها قرار دارند و قابل تقیید نبوده و در هیچ شرایطی قابل تعطیل نیستند و حکومت نمی تواند حتی به طور موقت از خود سلب مسئولیت کند مانند برقراری عدالت.
«آزادی های اجتماعی و سیاسی»، «برقراری نظم و امنیت» نیز از حقوقی هستند که در رتبه بعد قرار دارند و حکومت وظیفه تأمین آن ها را بر عهده دارد. در میان آزادی های اجتماعی، «حق نقد و انتقاد از دولتمردان» جایگاه ویژه ای دارد و از نظر آیت الله بهشتی از جمله راه کارهای جلوگیری از خطر خودکامگی و خودسری دولتمردان و تبدیل شدن مردم و مدیران رده های پایین به عناصر فاقد شعور و اراده بوده،‌و از جمله حقوقی است که نمی توان تحت هیچ شرایطی از مردم سلب کرد. اگر برخی از حقوق و اختیارات مردم را بتوان تحت عناوین ثانویه مثل «ضرورت»‌، «ضرر» و «حرج» محدود و مقید کرد، «آزادی نقد و انتقاد از دولتمردان» از جمله مواردی است که تحت هیچ عنوان ثانوی قابل «تحدید» و «تعطیل» نیست. سخن شهید بهشتی در این زمینه شنیدنی است:
«آزادی انتقاد از رهبران» در اسلام دگم است. هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی، تحت شرایط فوق‌العاده غیرعادی و به طور کلی تحت هیچ
شرایطی حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد. حیف که نمی‌توانم خیلی با اصطلاحات فقهی حرف بزنم و الاّ می‌گفتم. چون چیزهایی هست که فقها می‌گویند به عنوان اولی واجب است ولی به عنوان ثانوی حرام می‌شود. بعضی چیزها هست که عنوان ثانوی برنمی‌دارد. این‌ها عنوان ثانوی برنمی‌دارد. یعنی برطبق آنچه که ما از اسلام می‌شناسیم هیچ حکومتی تحت هیچ شرایطی حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از دست مردم بگیرد. این در اسلام دگم است….. رفقا، این مهم است. «ما در شرایط فوق‌العاده هستیم، با دشمن‌های مختلف روبه‌رو هستیم، حکومت نظامی اعلام می‌کنیم»؛ این در اسلام نیست. (اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ، ص ۱۳۵ـ ۱۳۶)
ایشان این دیدگاه را از سیره امیر مومنان در دوران حکومتشان برداشت کرده که به رغم وجود خطر امویان حق نقد و انتقاد از دولتمردان را از مردم سلب نکرد و هیچ کس را به جرم انتقاد و اعتراض به خویش مجازات ننمود و از بیم خطر ترور خویش هرگز ارتباط خود را با مردم محدود نکرد. به همین جهت آن شهید بزرگوار در عمر کوتاه خود پس از تأسیس جمهوری اسلامی به نقد و انتقاد از مسئولان و دولتمردان پرداخته و حتی آرزو می کرد که ای کاش مسئولیتی نداشت و می توانست به عنوان یک طلبه آزاد با آزادی کامل به وظیفه نقد و انتقاد خود از عملکردها بپردازد. (همان، جلسة اول، روابط داخلى حزب، ۲۷ /۴/۱۳۵۸، ص۹ ) حتی ارادت ایشان به استاد و شخصیت محبوبشان، حضرت امام خمینی موجب نمی شد که اگر به برخی از نظرات و مواضع ایشان نقد داشت، آن را نگوید بلکه ایشان با الهام از آموزه «النصیحه لائمّه المسلمین» با آزادی و شجاعت کامل نامه ای انتقادی به امام نوشته و گزارش آن را هم در جلسات حزب ارائه می داد. (همان)
ادامه سخنان ایشان با «اتحادیه دانشجویان مسلمان در اروپا» در باره سیره امام علی (ع) جالب تر است:
«می‌دانید علی(ع) با دشمنان گوناگون روبه‌رو بود؛ در حال جنگ با معاویه هم بود؛ هیچ هم حکومت نظامی اعلام نمی‌کرد. نه تنها حکومت نظامی اعلام نمی‌کرد، حتی برای خودش حرس و پاسبان هم نگذاشته بود. آزاد در میان مردم می آمد و صریحاً می‌گفت: «آن روزی فساد در جامعه رخنه می‌کند و زمامداران به صورت بت در می‌آیند که رابطه مستقیم میان مردم و زمامداران بکلی بریده شود.» از نظر فقه اسلامی «حجاب» حرامِ مطلق است. حجاب یعنی چه؟ یعنی اینکه زمامدار طوری زندگی کند که هر کس می‌خواهد پیش او برود باید از دربانی، مأمور تشریفاتی یا رئیس دفتری اجازه بگیرد. باید حداقل هفته‌ای یک بار، روزی یک بار، مقداری که برای شرایط زمان و مکان کافی باشد؛ در اختیار عموم باشد. «آقا، ترورش می‌کنند!» بکنند؛ چه کسی از علی(ع) ارزنده‌تر، که ترور شد. خوب، ترورش کنند. جامعه‌ای که بخواهد روی
کاکل زری یک آقا پایش بند باشد، اصلاً، مرگ بر این جامعه! خوب، ترورش کنند؛ چه می‌شود؟ یکی دیگر سر جای او می‌آید. اگر جامعه، جامعه است، یکی دیگر سر جای او می‌آید. اگر بنده از جان خودم می‌ترسم؛ اصلاً نباید زمامدار بشوم. کسی که از جان خودش می‌ترسد نباید زمامدار شود. این‌ها در اسلام دگم است. من می‌گویم دگم، دگم، دگم؛ برای این‌که بدانید این‌ها هیچ قابل انعطاف نیست.» ( اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ، صص ۱۳۷ ـ ۱۳۸)
این سخن منافاتی با «ضرورت مراقبت جامعه از ذخائر انسانی و شخصیت های سیاسی و اجتماعی» خود ندارد. آن چه ایشان بر آن تأکید نموده اند آن است که رعایت این ضرورت موجب گسست رابطه دولتمردان با مردم نشود و حجابی میان آنان ایجاد نگردد و خلاصه، افراد و شخصیت ها این ضرورت را بهانه ای برای آن که با مردم فاصله بگیرند و خود را تافته ای جدابافته تصور کنند، نگردد. روی سخن ایشان با دولتمردان است که مراقب روحیات خود باشند و الا هیچ ملت رشیدی حاضر نمی شود سرمایه های ملی خود را به راحتی از کف بدهد. چنان که پس از پیروزی انقلاب که تروریست ها به جان شخصیت های ارزشمند این کشور افتادند، همگان بر مراقبت از شخصیت ها تأکید کردند. شهید بهشتی هم به مقدار ضرورت بدان تن داد، اما پیوسته مراقب بود تا حجابی میان او و مردم ایجاد نشود.
دکتر بهشتی علی رغم تأکید بر انتقاد از مسئولان، بر رعایت «انصاف» در نقد و انتقاد نیز پافشاری می کرد. اصولا همین ویژگی در گفتار و کردار بهشتی را از اقران خود متمایز می ساخت. او به رغم اختلاف و نزاع با بنی صدر در جلسات حزب اکیدا سفارش می کرد که:
«مبادا زبان و قلم دیگران نسبت به آقاى بنى‏صدر یا اشخاص اطراف ایشان بى‏مهار و بى‏تقوا بشود و آن‏وقت بگویند آقاى بنى‏صدر دیگر هیچ کمال و ارزشى ندارد. نه‏خیر، ایشان داراى کمالات و ارزش‏هایى بودند و هستند. داراى ضد ارزش‏هایى هم بودند و هستند و آنچه هست نتیجة جمع‏بندى آن‌هاست. اگر بى‏انصافى و بى‏عدالتى حتى در این برخوردها به اخلاق ما رخنه کند، آن‏وقت ما هم به پاکى و طهارت و نورانیت این اسلام ضربه زده‏ایم.» (همان، جلسه یازدهم، توصیه های اخلاقی به برادارن حزب، ۲۷/۳/۱۳۶۰ ، ص ۱۳۶)
رعایت این نکته را بر نیروهای مکتبی لازم تر و ضروری تر می دانست و می گفت:
« ما نباید بگذاریم که فطرت پاک نسل جوان و نوجوان ما از مسلمان‌ها و جریان مکتبى مشمئز شود که این چه اخلاقى است این مکتبى‏ها دارند.» (همان)
چرا که معتقد بودند همگان در معرض خطا و لغزش اند. نباید به هنگام نقد و انتقاد خود را از خطا و اشتباه و لغزش مبرّا دانست. به سخنان ایشان در این زمینه در جمع اعضای حزب توجه کنید:
«همة ما در معرض این لغزش‏ها هستیم. خود بنده هم هستم. من هم گاهى دچار خودخواهى مى‏شوم. مهم این است که مراقبت کنیم غرق نشویم، وگرنه مبتلا مى‏شویم…….. اما اگر ما از آقاى بنى‏صدر انتقاد کنیم و هر یک از ما یک بنى‏صدر باشیم که هنوز جامعه او را نشناخته چون میدان این‌که واقعیت‏هایش بروز کند به دستش نیامده، از او انتقاد کنیم، در حالى‏که هنوز معلوم نیست خودمان چه باشیم. این چیز خوبى از کار درنمى‏آید.» (همان، ص ۱۳۵)
اصولا از این که فعالان سیاسی به مقتضای منافعشان هر روز به رنگی درآیند و موضعی منفعت طلبانه اتخاذ کنند و نقد و انتقادشان هم نه برای اصلاح امور، بلکه برای منافع حزبی و گروهی باشد، به شدت نگران بود و می گفت:
« این‌که یک روز جریانى را سخت و بى‏رحمانه و به شیوه‏هاى غربى بکوبیم یا یک روز از جریانى بى‏جهت ستایش کنیم و ناخودآگاه بشویم وعاظ‌السّلاطینِ جدید.» (همان)
۴ بی تفاوتی عالمان و نخبگان
یکی دیگر از خطراتی که جامعه و حکومت را تهدید می کند، بی تفاوتی نخبگان و کناره گیری آنان از عرصه اجتماع و سیاست است. معمولا یکی از عوارض میدان داری قدرت طلبان و سیاست بازان که هیچ حریمی را محترم نمی شمارند، و با استفاده از ابزارهای نامشروع هر مخالف و منتقدی را از میدان بدر می کنند، و با دروغ و تهمت و افترا آبروی افراد و شخصیت ها به بازی می گیرند، آن است که بسیاری از رجال و شخصیت های اجتماعی و سیاسی برای حفظ آبرو و موقعیت اجتماعی خود محافظه کاری پیشه کرده و میدان را به نفع آنان خالی می کنند. یکی از شگردهای قدرت طلبان آن است که هزینه فعالیت سیاسی را برای رقبای خود به قدری بالا ببرند که هر کسی حاضر به پرداخت آن نباشد و بدین وسیله میدان برای میدان داری آنان باز باشد. رویارویی با این شگرد یکی از رسالت های نخبگان اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی است.
شهید آیت الله بهشتی یکی از رموز «ماندگاری جمهوری اسلامی» را احساس مسئولیت همگانی مردم می دانست که البته چون معمولا در معرض اغفال اند، بخش وسیعی از آن را از طریق نخبگان ایفا می کنند. مردم برای در امان ماندن از فریب و اغفال قدرت طلبان و سیاست بازان بخشی از مسئولیت خود را از طریق نخبگانی ایفا می کنند که کمتر فریب می خورند و اغفال می شوند. از دیدگاه ایشان «مسئولیت خطیر عالمان متعهد و طبقه آگاه تر جامعه» دگم سومی است که می تواند مانع جدی «خود کامگی و خودسری دولتمردان» و «تبدیل شدن دیگران به عناصر فاقد شعور و اراده» باشد. سخن شهید بهشتی در این زمینه این است:
«از آنجا که توده‌ها معمولاً قابل اغفالند در همین دنیای پیشرفتة امروز که می‌گوییم دنیای پیشرفته، پیشرفتة دارای فرهنگ وسیع، باز هم توده‌ها قابل اغفالند. یک مشت (تعدادی) دگم در اسلام معین شده که تا آنجا که میسر است، نَه صددرصد، از این اغفال جلوگیری شود. یکی از آن‌ها این است: به توده‌ها گفته می‌شود شما یک مشت عقل و چشم و گوش منفصل دارید به نام طبقه آگاه‌تر، علما، اگر چیزهایی را خود‌تان نمی‌توانید مستقیماً درک کنید، آن‌ها به جای شما باید بروند، بفهمند، درک کنند و به شما بگویند. اما آمده روی این علما و طبقه آگاه‌تری که می‌تواند چشم و گوش و فکر و عقل منفصل توده باشد، آن قدر متّه به خشخاش گذاشته است که کدام طبقه؟ هرکس تیتر پروفسوری اش با چند تا دکتر پروفسور، دکتر، دکتر، دکتر کی، که در آلمان مخصوصاً هست، یا این‌که هر کس حضرت آیت‌الله العظمی یا معظم یا چند تا لقب دیگر دنبالش می‌آید؟ نه، این‌ها نیست. عالمی که علم را وسیله کسب روزی و مال یا کسب جاه و مقام قرار ندهد… این یک دگم است. وقتی با عالمی معاشرت و زندگی می‌کنیم، دیدیم علمش وسیله زندگی او یا وسیلة جاه اوست، آنجاست که حق داریم نسبت به امانت و درستی او تردید کنیم.» ( اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸)
نکته مهمی که ایشان بدان توجه کرده، آن است که این مسئولیت خطیر بر عهده علما و نخبگان وارسته، مخلص و شیفته مردم است، نه عالمانی که علم و دانش را وسیله کسب مال و مقام قرار داده باشد. بدیهی است که اگر این طبقه خود قدرت طلبانی باشند که دم زدنشان از مردم صرفا برای رسیدن به قدرت و جاه و مقام باشد، نه خدمت خالصانه به جامعه، پس از رسیدن به قدرت به خودکامگانی تبدیل خواهند شد که مردم و زیردستانی فاقد شعور و اراده را می پسندند. لاجرم شخصیت هایی مورد نظرند که گفتار و کردارشان علامت وارستگی شان باشد و بتوانند اعتماد مردم را به خود جلب نمایند. در این صورت است که در عرصه اجتماع و سیاست به مقدار زیادی مانع فریب خوردن مردم و اغفالشان خواهند شد.
کناره گیری و انزوای نخبگان افزون بر آن که مردم را بی پشتوانه نموده و زمینه فریب و اغفال آنان از سوی قدرت طلبان و بازیگران سیاسی را فراهم می سازد، به تدریج انزوا و کناره گیری و بی تفاوتی مردم را هم در پی دارد. نیازی به برشمردن پیامدهای منفی بی تفاوتی و کناره گیری مردم از آن چه به سرنوشت آنان مربوط می شود، نیست.
جمع بندی و نتیجه گیری
شناسایی «علل و عوامل انحراف حکومت» و «راه های مراقبت از منحرف شدن حکومت» از دغدغه های جدی شهید آیت الله دکتر بهشتی بود. اهمیت این موضوع با توجه به انحراف اکثریت حکومت های جایگزین نظام های ظالمانه و استبدادی و وابسته در کشورهای مختلف مضاعف است. از دیدگاه ایشان چهار عامل «روحیه قدرت طلبی دولتمردان» به جای «روحیه خدمت به مردم» ، «به قدرت رسیدن افراد فاقد صلاحیت» به جای «وارستگان و شایستگان» و عادی شدن این مسئله در جامعه ، «سلب حق نقد و انتقاد از دولتمردان» تحت عناوینی همچون حفظ امنیت اجتماعی و خطر نفوذ دشمن ، و «بی تفاوتی عامان و نخبگان» و انزوای طبقه آگاه جامعه از مهم ترین عوامل انحراف هر حکومتی است که در پی دستیابی به اهداف و آرمان های انسانی است. بر این اساس مراقبت از انحراف نظام جمهوری اسلامی که تأسیس و تثبیت آن دستاورد گرانبهای مبارزات اقشار مختلف مردم به رهبری امام خمینی (رض) و خونبهای شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی است، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. به باور شهید بهشتی این مسئولیت بیش از همه بر عهده طبقه آگاه تر جامعه، عالمان و دانشمندان متعهد و دلسوز است که می توانند از اغفال توده های ملت توسط تشنگان قدرت جلوگیری نمایند.
فهرست منابع
۱٫ قرآن کریم
۲٫ نهج البلاغه
۳٫ جاودانه تاریخ، (مجموعه گفتارها و مصاحبه های شهید آیت الله بهشتی)، ۹ جلدی، سازمان انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، تهران، ۱۳۸۰٫
۴٫ حسینی بهشتی، سید محمد، اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا، تهیه و تنظیم : بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی، نشر بقعه، تهران ، سال ۱۳۸۶٫
۵٫ فایل حزب، جلسات پیرامون حزب، تهیه و تنظیم: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله بهشتی، ۳۳۱ صفحه.
۶٫ موسوی خمینی، روح الله ، صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران.